میراث آریا: از حدود دهم و پانزدهم ماه ذی حجه مساجد و تکایا در تهران قدیم برای مراسم ماه محرم آماده شده و چادرها و خیمهها برای اجرای روضهخوانی و تعزیه برپا میشد.
در کتاب طهران قدیم، تالیف جعفر شهری، تاریخچه روضه خوانی به این صورت نقل شده است:
«از ازمنه دور یعنی از رسیدن طایفه بنی اسد به دشت کربلا و شناختن اجساد شهدا و به خاک سپردن ایشان و مویه ردن بر مزارشان که روز سوم و به روایتی پنجم شهادت بوده، مردم شیعه مذهب پنهانی و در زمان دیلمیان و دودمان صفویه بطور آشکار همه ساله در دهه محرم، بیستم صفر (چهلم امام) که اربعین حسین نامیده میشود مجلس تذکاری در عزای آن بزرگوار برپا میداشتند که تا سنه نهصد هجری قمری [ ادامه داشت. تا زمانی که] ملا حسین کاشفی هراتی واعظ با استفاده از مقاتل و کتب گذشهها در مقتل کتابی به نام (روضة الشهدا) [روضه به معنای باغ] تدوین و تمام نموده استفاده و استنساخ آنرا وقف عام نمود و چون جامعترین کتاب در این زمینه بود، در این ماه هرکس عقیده و سوادی داشت آنرا بر مردم میخواند و گریه میگرفت تا کم کم این کتاب اجتماع مذهبی را بر آن داشت تا در خانه و مسجد وقتی را به روضة الشهدا خوانی مخصوص گردانند و به خوش خوانها و بهتر خوانها اجرتی بپردازند.»
به گفته ایشان، با اقبال مردم از این مراسم و شیوه برگزاری آن، تغییراتی در جهت جذابتر شدن این مجالس صورت گرفت تا اینکه این مجالس به روضهخوانی و کتابخوان آن به روضه خوان شهرت یافت.
سیاه پوشی در محرم
از روزهایی که مساجد و تکایا برای محرم آماده میشدند، کم کم رنگ سیاه بر پوشش مردم از زن و مرد و پیر و جوان غالب میشد تا جایی که در روز اول ماه محرم همه یک پارچه سیاه پوش بودند و این سنتی بود تغییر ناپذیر، تا جایی که فقیرترین مردم که از مال دنیا جز پیراهن و قبای تنشان چیزی نداشتند، همان را فروخته سیاه میخریدند یا با لباس کهنه سیاه معاوضه نموده یا حتا با جوهر رنگ میکردند.
یکی از نذرهای مجرب مردم نیز نذر پیراهن، دستمال و پارچه سیاه بود که بین فقرا و بیسیاه مانده ها تقسیم میشد. در این روز تمام مساجد، سقاخانهها، حسینیهها و تکیهها سراپا سیاه میشد و آماده اجرای مراسم و پذیرایی از عزاداران میشد.
نذرهای رایج و از یاد رفته
ایام محرم همواره به عنوان روزهای خیرات و روا شدن حاجات شهرت داشته و به همین دلیل هنوز هم در روزهای محرم هر کسی به وسع خود در اطعام عزاداران میکوشید و از دیگهای بیست منی گرفته تا کماجدانهای کوچک، با شور و شعفی خاص بر سر اجاق میرفت و موجودی آن با خلوص نیت در بیم مردم پخش میشد. حتا کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند.
اعتقاد به اینکه این شبها، بهترین زمان طلب آمرزش برای رفتگان است، خرما، حلوا، شکرپنیر، آش و سمنو نیز بر اقلام دیگر نذورات اضافه شد و تهران در این ایام شهری بود یکپارچه نعمت و کرم و بذل و بخشش.
نذرهایی که مردم در ماههای محرم و صفر برای خود و فرزندانشان و رفع گرفتاریها انجام میدانند اینها بود: آب دادن، شربت دادن، سقایی، پختن آش امام زین العابدین و آش ابودردا که مصالح آن را گدایی میکردند و آنرا برای رفع هر بیماری مناسب میدانستند،اطعام با انواع غذاها، نذر شمع، نفت و روغن چراغ به امام زاده ها، گل مالیدن بر سر و صورت، سینه زدن، زنجیر زدن، زیر علم، کتل و علامت رفتن، سنگ زدن، تیغ زدن، قمه زدن، خواندن زیارت عاشورا، ختم قرآن، روزه گرفتن و....
علاوه بر اینها انجام خدماتی چون پذیرایی، کفش داری و اسفند دود کردن در مساجد و تکیه ها نیز با نذر و قصد قربت انجام میگرفت. تهیه مواد مورد نیاز دسته ها از سازهایشان گرفته تا زنجیر و علم و کتل و علامت، پرچم، دیگ، سینی، استکان و...نیز از مله موارد نذر بوده و هست.
یکی از انواع نذورات، گرفتن روزه سکوت بود و فرد روزه گیر، در تمام دوازده روز عزا تا آخر محرم و گاهی صفر، یک کلام سخن نمیگفت.
انجام امور عام المنفعه مانند رسیدگی به وضع خیابانها، تامین روشنایی معابر تاریک، پوشاندن چاله ها و راه آبها، کمک به نابینایان، پرداخت بدهی زندلنیان یا تهیه غذا و پوشاک برای خانواده ایشان، غذا دادن به پرندگان، میانجیگری در اختلافات خانوادگی و دوستانه و...نیز با قصد قربت انجام میگرفت و انصافا در این دو ماه، عمل خلافی از کسی سر نزده و بساط عیش و نوش و عروسی و جشن تعطیل بود.
قمه زنی و تیغ زنی
از جمله اعمال منسوخ که در زمانی موجب مباهات و امروزه به شدت نکوهش میشود، قمه زنی و تیغ زنی در سحرگاه روز عاشورا بود. دسته های قمه زن شبهای هفتم تا دهم، کفن پوشیده و با حرکاتی مهیب، پای به جای پا کوفته، شمشیرهای خود را در زیر نور فانوسها به حرکت در می آوردند.
سحرگاه روز عاشورا این گروه با همان هیبت اما تنها با چند پرچم و کتل، راه میافتادند.
این گروه پس از رسیدن به حسینیه خود به چند دسته از اطفال، نوجوانان، جوانان و سالمندان تقسیم شده و آماده حرکت میشدند. جلو سر اطفالی که والدینشان برایشان نذر کرده بودند، و افراد کمی ترسوتر، توسط دلاکان مجرب، با چند حرکت کوچک تیغ، زخمی میشد تا حدی که سرخی خون نمایان شود و سپس دسته حرکت کرده و با خواندن نوحه و نوای سنج یکدیگر را تهییج میکردند تا وقتی که نوحه خوان با فریاد "یا حسین" برای شروع قمه زنی علامت بدهد.
میاندار دسته در فاصله خیابان مانند دو گروه قمه داران ظاهر شده و با فریاد یا حسین اولین قمه را بر سر خود میزد. پس از او بقیه نیز با شمشیر و قمه قداره های خود بر سر میزدند.
اگرچه رسم بر این بود هرکس به اندازه نذر خود قمه زده و سپس به راه ادامه دهد، اما همیشه در میانه کار عده ای از خود بیخود شده و گاهی موجب مرگ خود میشدند.
دسته سنگ زنها
یکی از دسته های عزاداری، دسته سنگ زنها بود که افراد در آن به جای سینه زدن و زنجیر زدن، هر یک دو قلوه سنگ در دست گرفته با نوای نوحه خوان و صدای سنج بر هم میزدند.
به این ترتیب که هر زدن سه ضربه داشت که سنگ زنها، در حالیکه در دو صف روبروی هم تشکیل میدادند، با خم و راست شدن، یکی را نزدیک زمین، یکی را برابر شکم و یکی را بالای سر میکوفتند، بر این نشانه که روز عاشورا چنین سنگهایی بر سر و پا و سینه امام و شهدا خورده بوده است.
قفل آجین
در مراسم عاشورا، عده ای دست به کار اعمالی میشدند که ریشه و دلیل وجودی آن بر کسی معلوم نیست. یکی از این کارهای شکنجه آمیز، قفل آجین بود که این شخص از مدتی قبل بدن خود را با داروهای کرخ کننده بیحس نموده و قسمتهایی از بدن، از گردن به پایین، را سوراخ کرده و از آنها قفل، نیزه، سیخ و میخ و امثال آن میگذرانید و خود را در جلو دسته به نمایش میگذاشت تا جایی که از شدت درد بی حال میشدند. گاهی این افراد را بر اسب سوار میکردند و دسته به خاطر مراقبت از آنها به آهستگی حرکت میکرد و صدای فریاد درد نها را در فریاد "یا حسین" غرق میکرد.
خوشبختانه امروزه این رسوم وحشیانه از بین رفته و روزهای محرم و عاشورا، با ذکر مصیبت، انجام نذورات، تعزیه و دسته های باشکوه انجام میشود. کلاسهای مذهبی، انجام اعمال خیر و کمک به دوستان و همسایگان، از جمله اعمالی است که همچنان این ایام را برای شیعیان به روزهایی پر از خیر و برکت مبدل کرده است.
جعفر شهری در جلد دوم «طهران قدیم» نیز در باره نذورات تهرانیها مینویسد:
«آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست، انواع آش ها مانند آش کشک، آش شله قلمکار، شیربرنج، آش امام زین العابدین، مخصوصا آش «ابو دردا» که مواد لازم این دو آش را هم گدایی می کردند. خرما، حلوا، شکر پنیر، اگر فصل میوه بود انجیر، انواع چلو و پلو، امثال عدس پلو، رشته پلو، لوبیا پلو و. . . و دیگر کاه پاشیدن به سر دسته های سینه زن، گل مالیدن به سر و صورت و تشت گل برای این کار تهیه کردن و سر راه دسته ها در اختیار گذاردن، سر برهنه، پا برهنه راه رفتن، سینه زدن، زنجیر زدن، زیر علم و کتل و بیرق رفتن، تمامی دو ماه را بدون نظافت و استحمام گل و لجنی ماندن، و دیگر، یک یا چند بار ختم قرآن کردن، همه روزه (زیارت وارث) خواندن، عهده دار شدن خدمتی از خدمات عزاخانه ها و دسته ها مانند اداره کردن سماور، «قهوه چی گری»، چای دادن، استکان جمع کردن، آب دادن، جاروکشی، قلیان چاق کردن و قلیان دادن، کفش جفت کردن، و دیگر، تهیه قلیان و منقل، تا کوچک ترین و بی قیمت ترین اشیا مانند آفتابه بــــرای مستراح و جارو و نمک و آب دیگ های آش و پلو و آنچه را که توانایی آن را داشته باشند.»
شهری به نوع دیگری از نذورات نیز اشاره میکند و در این باره به این موارد اشاره میکند:
«نذر سکوت در تمامی دوازده روزه عزا یا تا آخر محرم و صفر، تقلیل غذا، تشنگی، گرسنگی، بیخوابی، کمک به همنوعان و عجزه، مانند عصاکشی نابینایان و مداحان و روضه خوان های نابینا، پوشانیدن در سوراخ های راه آب برای حفظ سقوط مردم در آنها، نصب چند شعله چراغ نفتی در معابر و پیچ کوچه ها و زیر تاقی ها، دادن نان و گوشت به سگ ها، سرکشی به زندانیان و بیماران بی بضاعت و پرداخت بدهی و تهیه دوا و غذا برای آنها و دیگر واسطه اصلاح و وفاق و صفا شدن میان زنان و شوهران و دوستان و برادران مکدر و از این قبیل تا نفعی از آن به غیر برسد.»
انتهای پیام/
نظر شما